گاهی صفر از یک مطلوبتر است!
آرمان جمالی ـ رئیس هیات مدیره شرکت «آینده پژوهان کاوشگر مسیر» ـ در یادداشتی که بر اساس شواهد عینی و تجربههای ارتباطی در جوامع نوشته شده است، به دلایلی پرداخته که منتج به آن میشود که افراد برای ایجاد یک کسب و کار شخصی انگیزه لازم را نداشته باشند و گاه حتی توهم موفقیت را دارند.
«با توجه به شرایط فعلی جهان و در نظر گرفتن مباحث اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در هر نقطه از جهان، افراد زیادی با تفکرات متفاوت نسبت به انجام فعالیتهای منجر به درآمد، وابسته به بخشهای بالادست خود هستند و فعالیتهای خود را منوط به شرح وظایف تعریف شده برای خود میدانند و اگر سرمایه به منظور پول داشته باشند هم رغبتی برای ایجاد و فعالیت اقتصادی برای خود ندارند.
به چه دلیل عمده جامعه از سمت خانواده و در دوران مرحله آموزشی با تفکرات کارآفرینی و خوداشتغالی آشنا نمی شوند و آن را آموزش نمیبینند؟
به چه دلیل بخش عمده ای از نوجوانان درک درستی از مدیریت شخصی و مهارت آموزی و مدیریت مالی ندارند؟
پاسخ تمام این سوالات در ذهن هر فرد به عنوان کارشناس یا فرد عام جامعه، کاملاً می تواند متفاوت باشد.
اما با بررسی های انجام شده در جوامع مختلف بخصوص خاورمیانه تفکر سرمایه داری و سیاست سرمایهداری بر عموم جامعه غالب است.
عموماً در این جوامع با ایجاد ساختار ذهنی مرفه توسط محتواهای ارائه شده در تلویزیونها و بسترهای آنلاین، افراد کارآفرین خودساخته و پردرآمد به گونهای به تصویر کشیده میشوند که گویی از طریق هنجارشکنیها و کارهای خلاف اخلاقی و اجتماعی به آن درآمد و رفاه رسیدهاند.
از طرفی نوع دیدگاه آموزگاران و اساتید آموزشی در این جوامع کاملاً دور از خوداشتغالی است؛ زیرا اکثریت آن افراد خود کارمند هستند و اگر بنا به شرایط سخت اقتصادی شغل دومی را بپذیرند باز هم ایجاد یک کسب و کار شخصی نخواهد بود.
این امر به این معناست که این افراد تجربه خوداشتغالی را ندارند تا بتوانند آن را منتقل کنند؛ البته در چند سال اخیر با پدیدهای آشنا شدیم به عنوان رویدادهای انگیزشی که محوریت مباحث مطرح شده در این رویدادها، تجربیات سخنرانان است که اکثریت آنها با ایجاد هیجان بالا در مخاطبان خود و تبلیغات گسترده جوامع زیادی را مجذوب خود کرده و متاسفانه عملکرد نادرست آنها توهم موفقیت را به همراه داشته است.
اگر بخواهیم خوشبینانه به این مسئله نگاه کنیم شاید یکی از دلایل ایجاد توهم موفقیت در مخاطبان این افراد، انتقال نکردن صحیح مباحث باشد.
اما با تحقیق و جستجو در گوگل دربارهی این افراد چیزی که دستگیر شما میشود این است که اکثریت این افراد با پشتوانههای سیاسی و سرمایهگذاریهای کلان بدون تجربه ملموس و قابل توجه اقدام به چنین فعالیتهایی میکنند.
بخش دوم فعالیت این افراد شناخت درست نقاط هیجانی مخاطبان است که از طریق آن فعالیت های خود را گستردهتر می کند.
در نتیجهی فعالیتهای این چنینی، جامعهای متوهم میسازد که باور به موفقیت در کوتاه مدت دارند و عملا سرخورده هستند. افراد این جامعه خود را در رفاه کامل تصور میکنند اما در واقعیت خود، فرسنگ ها با آن فاصله دارند.
بخش دیگری از عوامل موثر در انگیزه نداشتن برای ایجاد یک کسب و کار شخصی نداشتن تعادل اقتصادی در کشورهاست و با افول تعاملات اقتصادی در جهان، نوسانات اقتصادی بیشتر شده و شکست در کسب و کارها افزایش پیدا کرده است.
باید توجه داشت بخشی از سیاست های حمایتی نادرست در کشورها مانند تسهیلات بانکی به کسب و کارهای شکست خورده با مدیران ناکارآمد یا ارائه تسهیلات به غیر از کسب و کارهای درحال توسعه در کشورهایی که برنامه ریزی درست اقتصادی ندارند یا بهتر است بگوییم تجربه اقتصادی ندارند و شناخت درستی نسبت به حمایتهای کسب و کار های کوچک ندارند.
نتیجه مباحث مطرح شده، تصمیم عموم جوامع به عدم تحرک اقتصادی است با تفکر گاهی صفر بهتر از یک است.
گروه مسیر فرآیندی را جهت بازسازی زیرساختهای آموزشی و اجرایی برای کسب و کار ها و مشخصا مدیران و افراد فعال در شرکت ها، جوانان در حال رشد و مستعد حضور در بازار کار تدوین و در دست اجرا دارد تا درک درستی از مهارت آموزی برای افراد ، مسیر تازه ای را در شروع، توسعه و مدیریت کسب و کارها ایجاد شود.
مطمئناً با به همراه داشتن مهارت کافی، دانش مدیریت و شناخت صحیح از فضای کسب و کار یک از صفر مطلوب تر است.»