بونوئل، تیزبین‌ترین چشم قرن بیستم

۲۲ فوریه زادروز لوئیس بونوئل کارگردان بی‌همتای اسپانیایی

در دوران دانش آموزی اش یک هیپنوتیزم‌کننده حرفه ای بود و چنان که خودش ادعا کرده، یک بار در حالی که یک زن را کنار خیابان هیپنوتیزم می‌کرد حتی رهگذران را هم تحت‌تاثیر قرار داده و ناخواسته، آن‌ها را هم به خلسه کشانده بود. «بونوئل» علاوه بر این در ورزش بوکس و نواختن ویولون هم مهارت داشت. جای تعجب نیست همچین شخصیتی از هر مفهومی که با منطق تعریف می شود، بیگانه باشد.

(کاترین دنو-فیلم زیبای روز ۱۹۶۷ )
(کاترین دنو-فیلم زیبای روز ۱۹۶۷ )

«لوئیس بونوئل» در ۲۲ فوریه ۱۹۰۰ در ناحیه «آراگون» متولد شد. پدرش از خانواده‌ای اصیل و تحصیل کرده و مادرش نیز از خانواده‌ای ثروتمند و با نفوذ بود. در کودکی به مدرسه «مربیان یسوعی» رفت، با تربیت سخت‌گیرانه کاتولیکی بار آمد و با شعائر و آیین‌ها و مناسک و مراسم مسیحی بزرگ شد.

(کاترین دنو-فیلم تریستیانا ۱۹۷۰)
(کاترین دنو-فیلم تریستیانا ۱۹۷۰)

شانزده سال داشت که از دیدن فقدان عقلانیت در کلیسا و همین‌طور ثروت و قدرت آن، از مذهب روگردان شد. در دانشگاه مادرید ابتدا در رشته برزنشناسی و سپس مهندسی صنایع مشغول تحصیل شد اما در نهایت به سراغ فلسفه رفت و تحصیلاتش را در این رشته ادامه داد.

(ژن مورو- فیلم خاطرات یک مستخدمه ۱۹۶۴ )
(ژن مورو- فیلم خاطرات یک مستخدمه ۱۹۶۴ )

در سال ۱۹۲۵، «بونوئل» به پاریس رفت و در آنجا به عنوان یک دفتردار مشغول به کار شد. او همچنین به شکل فعالانه‌ای درگیر سینما و تئاتر شد و تا سه بار در روز هم به تماشای فیلم می‌نشست. به واسطه همین علاقه‌مندی‌ها، با تعدادی از افراد پرنفوذ آشنا شد. او تصمیم گرفته بود که وارد صنعت فیلم شود و در یک مدرسه خصوصی تدریس فیلم که توسط «ژان اپستاین» و همکارانش اداره می‌شد، ثبت نام کرد.

(سیلویا پینال- فیلم ویریدیانا ۱۹۶۱)
(سیلویا پینال- فیلم ویریدیانا ۱۹۶۱)

رابطه او با «فدریکو گارسیا لورکا» و «سالوادور دالی» مثلث طلایی «سورئالیسم» را تشکیل داد.

«بونوئل» پس از دوره شاگردی، فیلم کوتاهی را در سال ۱۹۲۹  به نام «سگ آندلوسی» را با همکاری «سالوادور دالی» ساخت. داستان این فیلم طرف شش روز و در خانه شخصی «دالی» نوشته شد. آن‌ها دیگر بار در فیلم «عصر طلایی» با یکدیگر همکاری کردند، اما تفاوت دیدگاه‌های سیاسی‌شان در همان زمان ساخت اثر به تدریج این دو را از یکدیگر دور کرد. «بونوئل» مارکسیست بود و «دالی» محافظه‌کار. سرانجام «بونوئل» به تنهایی کارگردانی فیلم «عصر طلایی» را بر عهده گرفت، اثری که طبقه ثروتمند جامعه و ریاکاری دینی را ریشخند می‌کرد.

(کاترین دنو-فیلم تریستیانا ۱۹۷۰)
(کاترین دنو-فیلم تریستیانا ۱۹۷۰)

بیشتر بخوانید: ژان کلود کریر درگذشت

«بونوئل» در آثارش پیوسته بر رویاها و ناخودآگاه انسان معطوف بود. از فیلم صامت آوانگارد و غافلگیرکننده «سگ اندلسی» گرفته تا فیلم «زیبای روز» که در آن فانتزی‌های سادومازوخیستی در پس ظاهر زیبای «کاترین دونوو» نهفته‌اند. عجیب نیست که در پژوهش‌های انتقادی درباره آثار «بونوئل»، تاکید می‌شود که برای فهم عظمت و برجستگی کارهایش باید «فروید» را به مثابه راهنما در نظر گرفت. البته تاثیر یک متفکر دیگر نیز بر فیلم‌های او آشکار است، و او کسی نیست جز «کارل مارکس».

(استفان اودران، دلفین سیریگ و بول اوژیه- فیلم جذابیت پنهان بورژوازی ۱۹۷۲)
(استفان اودران، دلفین سیریگ و بول اوژیه- فیلم جذابیت پنهان بورژوازی ۱۹۷۲)

شاهکار بی‌چون و چرای این دوره «بونوئل» و می‌توان گفت مهم‌ترین دستاورد حرفه‌ای‌اش، «ویریدیانا»(۱۹۶۱)، نخستین فیلم داستانی اسپانیایی او به شمار می‌آید. در این اثر شخصیت‌های غنی و فقیر به یک اندازه برجسته بودند و درونمایه کاتولیکی و سوررئال فیلم به طرز استعاری در کاردی تجلی پیدا می‌کرد که به شکل صلیب بود. فیلم «ویریدیانا» نخل طلای کن را برد، اما در اسپانیا نمایشش ممنوع شد. این ماجرا به جنجالی بزرگ بدل شد و زمینه‌ای مساعد برای بازگشت پیروزمندانه کارگردان به اروپا فراهم کرد.

(کارول بوکه-فیلم میل مبهم هوس ۱۹۷۷)
(کارول بوکه-فیلم میل مبهم هوس ۱۹۷۷)

فیلم‌های رادیکال او به مفاهیم تضادهای طبقاتی و سیاست‌‌ورزی جنسی می‌پرداختند و با دنیای امروز ما در قرن بیست و یکم نیز مناسبت دارند. از او همچنین با عنوان برجسته‌ترین سینماگر سوررئال یاد می‌شود؛ هنرمندی که در توجهش پیوسته بر رویاها و ناخودآگاه انسان معطوف بود.

(ادیت اسکوب_ فیلم راه شیری ۱۹۶۴)
(ادیت اسکوب_ فیلم راه شیری ۱۹۶۴)

 

خبرکانادا، مرجع اخبار روز سراسر کانادا

ارسال یک پاسخ