همیشه پای قصهای در میان است
23 دیماه زادروز پدر داستان کوتاه فارسی، محمدعلی جمالزاده
نوشتن آدمهای زمانه، میتواند حکم آیینه داشته باشد تا وقتی که داستانی را شروع به خواندن میکنند، خودشان و انعکاس رفتارهایشان را در آن ببینند. یکی از رسالتهای ادبیات معاصر، همین است.
«جمالزاده» داستان نویسی است که برای نخستین بار، مردم جامعه را، جامعه ای که در آن زندگی نمیکرد اما از آن با خبر بود را به دل داستان هایش کشاند. از آنها و برای آنها نوشت تا داستانهایش، آیینه ای باشد از جنس خود مردم؛ مردم کوچه و بازار و خیابان؛ نه آن شخصیتهایی که فقط در اتاق نویسنده خلق میشوند.
«جمالزاده» 23 دی ماه 1270 در خانواده ای مذهبی در اصفهان متولدشد. مادرش «مریم خانم» از اعیان اصفهانی بود و پدرش «سید جمال الدین اصفهانی» ملقب به «صدرالدین محقق» از واعظان و روحانیون زمان قاجار بود که علیه ظلم و استبداد، خطابه های زیادی ایراد میکرد. «جمالزاده» از 10 سالگی پدرش را در سفرهایش همراهی میکرد و 12 ساله بود که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد.
در مدرسه ای که توسط کشیشهای لازاری اداره میشد در بیروت شروع به تحصیل کرد و از همانجا نخستین بارقههای ذوق ادبی اش، نمایان شدند و برای روزنامه دیواری مدرسه شروع به نوشتنکرد. پدرش پس از شکست جنبش مشروطه به همدان گریخت اما گرفتارشد و سرانجام، حکم اعدامش صادرشد.
اعدام پدر و اتفاقات ناخوشایند سیاسی در ایران، باعث شد «جمالزاده» از وطنش دلگیرشود و دیگر تمایل زیادی برای بازگشت به کشور نداشت. علی رغم آن که فقط 13 سال از عمر 105 ساله اش را در ایران سپریکرد، تمام داستانها و تحقیقاتش پیرامون ایران و جامعه آن زمان بود.
«جمالزاده» دیپلم خود را در رشته حقوق از دانشگاه «دیژون» فرانسه کسبکرد اما هرگز مطلبی درباره حقوق ننوشت. در سال 1300 نخستین مجموعه داستان کوتاه ایرانی را با نام «یکی بود یکی نبود» در برلین منتشرکرد. در دیباچه این کتاب، «جمالزاده» موکداً بیان میکند که: «کاربرد ادبیات مدرن، نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای جامعه است.»
بیشتر بخوانید: نمايشی 5 هزار ساله از هنر و فرهنگ ايرانزمين
«جمالزاده» ادبیات را به میان مردم برد و زندگی و دغدغه های آنها را موضوع نوشتههایش قرارداد. داستانهایش، انتقادی از وضع زمانه حاکم بود و زبانی طنز آمیز و کنایه ای داشت و از اصطلاحات و ضرب المثلهای عامیانه، در سراسر داستانهایش استفاده شده است. از آنجا که زبان داستانهایش، زبان مردم است، با همان لحن مردم هم اخلاقیات و تاثیرات رفتار آنها در جامعه خودشان را، منعکس میکند.
او در سال 1965 میلادی نامزد جایزه نوبل ادبیات شد. همزمان با آغاز جنگ جهانی اول «کمیته ملیون» به سرپرستی «سید حسن تقی زاده» برای مبارزه با روسیه و انگلیس تشکیلشد و از «جمالزاده» برای همکاری با این کمیته، دعوت شد. او بعدها همکاریاش با «تقی زاده» را در مجله «کاوه» ادامه داد و پس از تعطیلی این مجله، مقالاتی برای «نامه فرهنگستان» مینوشت و نشریه فنی، ادبی «علم و هنر» نیز هفت شماره زیر نظر «جمالزاده» منتشرشد.
استفاده از زبان محاوره، تکنیکی بود که بر نویسندگان بعد از «جمالزاده» نیز تاثیرگذار بود. او، به واسطه آشنایی اش با ادبیات و شیوه تحقیق غربی، آغازگر سبک «واقعگرایی» در داستان ایرانی است. «جمالزاده» را به همراه «بزرگ علوی» و «صادق هدایت» از بنیانگذاران ادبیات داستانی معاصر میدانند.
از آثار برجسته «جمالزاده»میتوان به «سر و ته یه کرباس»، «قصههای کوتاه برای بچههای ریشدار»، « آسمان و ریسمان»، «فرهنگ لغات عوامانه» و ترجمه نمایشنامه «خسیس» اثر «مولیر» اشارهکرد.
خبرکانادا، مرجع اخبار روز سراسر کانادا